طلسم بحران انرژی چگونه میشکند
به گزارش خط انرژی، سید احسان حسینی کارشناس انرژی در گفتوگو با خبرنگار نفت خبرگزاری ایرنا با اشاره به وضعیت ناترازی انرژی در کشور به بررسی راهکارها پرداخت. مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:
از صادرات تا واردات بنزین
شما موضوع را از بنزین شروع کردید در حوزه انرژی منتها به نظرم کلاً بحران حوزه انرژی فراتر از بنزین است و کل حاملهای انرژی ما اعم از بنزین، گازوئیل، گاز، برق و همه حاملهای دیگر، الان در مرز ناترازی قرار دارد و یا ناتراز شده است. اگر نگاهی به شاید ۱۰ سال آینده داشته باشید، ایران الآن سومین تولیدکننده بزرگ گاز دنیا است، سومین تولیدکننده بزرگ نفت اپک است، ولی در ۱۰ سال آینده تقریباً میشود گفت که منابعی برای صادرات انرژی ندارد. یعنی یک منبع خدادادیای که میشد با اتکای به آن کشور را رشد بدهد و به تولید و ثروت برساند، الان وضعیتی داریم که باید واردات بنزین انجام میدهیم. در گاز به نارترازی سنگین خوردهایم. مثلاً ما سال ۹۹ سه میلیارد دلار بنزین صادر کردیم. الآن طبق براوردهایی که داریم سه میلیارد دلار دوباره باید واردات داشته باشیم که همین میشود ۶ میلیارد ارزبری یا ارزآوری منفی. در گاز هم همینطور است. الآن گاز هم ما حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون متر مکعب در روز ناتراز هستیم.
ظرفیت ۲۰ میلیارد دلار صرفهجویی گاز در سال
امروز یک آماری را میخواندم از شرکت بهینهسازی مصرف سوخت که میگفت الان ظرفیت بهینهسازیمان حدود ۲۰ میلیارد دلار صرفهجویی گاز در سال است. همین ناترازی که حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون مترمکعب است ناشی از همین عدم بهینهسازی است که در واقع دارد سالانه ۲۰ میلیارد دلار به کشور عدم النفع و خسارت از طرف مختلف وارد میکند که بحث سوزاندن گاز مایع در نیروگاهها و مسائل دیگر است.
در گازوئیل هم به نقطه سر به سر رسیدهایم. حتی امسال شنیدهام که حدود ۳۰۰ میلیون دلار برای واردات گازوئیل در نظر گرفتهایم. اگر همه این عاملها و ناترازیها را جمع کنید در مجموع کل تلاشهای دولت برای افزایش صادرات نفت و فروش نفت به چین، تعمیق روابط با شرق و بریکس و شانگهای، همه از بین رفتهاند. شما هر چقدر تلاش کنید در سیاست خارجی خودت موفق باشید، تا زمانی که این مشکل داخلی یعنی مشکل بحث حکمرانی انرژی را حل نکنیم همه چیز تباه میشود و همه درآمدها از بین میرود.
اینکه چرا ما با ناترازی مواجه شدیم کمی کلانتر از بحث قیمتگذاری است. به نظرم موضوع قیمتگذاری را زود شروع کردیم. دید ما به انرژی کلاً غلط است. یعنی میگوییم که آیا انرژی باید یک منبعی برای تولید ثروت باشد یا اینکه همینطوری آن را مصرف کنیم و یک رانتی بدهیم؛ مثلاً به نوعی با قیمتهای خیلی پایین هدر هم برود و ناکارآمدیهای حوزههای دیگر را با انرژی جبران کنیم.
الآن نگاه دوم حاکم است؛ یعنی نمیگوییم الآن مثلاً ما گاز داریم، نفت داریم، بنزین داریم؛ اینها را بیاوریم در زنجیره ارزش از آن محصولات باکیفیت تولید و با ارزش افزوده صادر کنیم تا درآمدزایی داشته باشیم. میگوییم گاز را بدهیم مثلاً به بخشهای مختلف با تکنولوژیهای پایین، با هدررفت زیاد و بازدهی کم، همه اینها از بین برود.
آبان سال ۹۸ که قیمت بنزین بالا رفت و ما با اعتراضات مواجه شدیم، عمده اعتراضات در حاشیه شهر تهران بود. چرا؟ چون در خود شهر تهران قیمت مسکن بالا بود، مردم به حاشیه شهرها رجوع کرده بودند و این هزینه بالای مسکن و حمل و نقل را با قیمت پایین بنزین جبران کرده بودند و آن افزایش قیمت دقیقاً به آن مردمی که در واقع از قیمت بالای مسکن به حاشیه رفته بودند، برای آنها مشکل ایجاد کرده بود. میخواهم بگویم که در همه حوزهها نگاه ما به انرژی این است که بیاید سایر ناکارآمدیهای ما را جبران کند. پس این نگاه باید تغییر کند.
منتفعان انرژی مردم نیستند
این نگاه چه تبعاتی دارد؟ آمدهایم انرژی را ارزان در اختیار هم بخشها قرار دادیم ولی منتفعان این انرژی ارزان، دهکهای پایین جامعه نیستند. در بخش مصرف خانگی، کدام دهکها، کدام اقشار میآیند انرژی بیشتری مصرف میکنند؟ مثلاً در همین بنزین. دهکهای بالای جامعه هستند. اشاره کردند که ۱۷ برابر. نگوییم یارانه پنهان، بگوییم هزینه فرصت. این طوری محاسبه کنیم.
دهک دهم ۱۷ برابر بیشتر از دهک اول از انرژی بنزین بهرهمند است که در گاز و در برق هم سه برابر بهرهمند است. یا اصلاً بیاییم از مردم هم خارج شویم و در بحث صنایع برویم. مثلاً گاز با قیمت کمی ارزانتر که مزیت رقابت ایجاد کند. در کدام صنایع میرود؟ صنایع پتروشیمی. خب پتروشیمیها در کشور چه تولید میکنند؟ متانول که یک ماده نیمهخام است. حالا ارزش این ماده نیمهخام از ارزش صادراتی گاز کمتر است و حالا ما میآییم مثلاً به اینها یک رانتی میدهیم، اینها هم اصلاً زنجیره ارزش را توسعه نمیدهند، بعد برای کشور ارزآوری دارند، از طرفی ارز است که دست همین پتروشیمیهاست. در واقع منتفع این انرژی ارزان به پتروشیمیها و سایر بخشهای دیگر مثل فولادیها میرسد. یا اصلاً فولادیها را هم اگر نگاه کنید مثلاً همان زنجیرههای ابتدایی را توسعه دادند، یک نیمهخام فروشی انجام میدهند با یک رانت انرژی که در اختیار آنها قرار گرفته است.
این معادله را چطوری حل کنیم؟
پس این منتفعان انرژی ارزان چه در صنایع، چه در خانگی، هیچوقت دهکهای پایین جامعه نیستند و دهکهای بالا هستند که کاملاً از این رانت دارند بهرهمند میشوند و این به خاطر آن نگاه غلط است که گفتیم یک رفاه نامحسوسی ایجاد کنیم. همین طوری انرژی را در اختیار مردم قرار دادیم و نگاه تولید ثروت به این قضیه نداریم.
ما باید اولاً این نگاه را درست کنیم و تغییر بدهیم. وقتی میخواهیم این نگاه را تغییر بدهیم، با یک معادله مواجه هستیم که میگوییم وقتی انرژی را ارزان در اختیار مردم قرار دادی که دهکهای پایین هم جزء آن هستند، این برای مردم یک زیست اقتصادی ایجاد کرده است. یعنی بر فرض مثلاً همین بحث حاشیه شهرها، خب بنزین ارزان برای آنها خیلی مهم است که هزینه حمل و نقل آنها بالا نرود. شما میخواهی این معادله را چطوری حل کنید؟ چگونه آن را تغییر بدهید که در این زیست اقتصادی دهکهای آسیبپذیر جامعه و اقشار کمبرخوردار بتوانند از نعمت انرژی بهرهمند شوند؛ نه اینکه بر فرض بیاییم یک نگاه سادهانگارانه داشته باشیم و بگویم حالا قیمت انرژی را بالا برد تا جهانی شود، بعد همان افزایش قیمت تورم ایجاد کند، آثار انتظاری شکل دهد، بعد دو مرتبه نرخ ارز بالا برود و دو مرتبه همان اتفاقی بیفتد که در آبان ماه رخ داد و به معیشت مردم آسیب زد. فارغ از اینکه بحث مدل اجرا هم غلط بوده است.
متأسفانه ناظر به موضوع ناترازی انرژی هر زمانی ما وارد بحث میشویم یک دوگانههای غلطی ناشی از یک سری پیشفرضها شکل میگیرد. سر موضوع یارانه پنهان یا مثلاً مالیات پنهان و یا بحث تثبیت قیمت یا جهانیسازی قیمت، در نتیجه موضوع کاملاً منحرف میشود. وقتی ما میگوییم با ناترازی انرژی مواجه هستیم یعنی ما یک ظرفیتی برای استفاده از انرژی و برای تولید ثروت داریم، الآن این از بین رفته است و از کشور ارزبری میکند. شما بیا حالا با ترکیبی از سیاستهای قیمتی و غیرقیمتی، این ظرفیت را برای کشور ایجاد کند، این ارزآوری را ایجاد کند و حالا منافع آن به عموم مردم قطعاً میرسد. مسئله اصلی ما الآن اصلاً این نیست که قیمت بنزین یا سایر حاملهای انرژی جهانی شود یا نه و یا تثبیت بماند. ما با مسئلهای به نام ناترازی انرژی مواجه هستیم و صرف این قضیه باید به موضوع نگاه کنیم.
الآن وضعیت بنزینی ما، ۱۲۰ میلیون لیتر مصرف و ۱۰۵ میلیون لیتر تولید بنزین است. حدوداً ۱۵ میلیون لیتر ناترازی داریم. تا ۱۰ سال آینده این ناترازی بنزین به ۱۱۵ میلیون لیتر در روز میرسد؛ یعنی ما باید ۲۵ میلیارد دلار، نصف ظرفیت درآمدزایی از صادرات نفت خود را مصرف کنیم تا بنزین وارد کنیم. پس موضوع خیلی بزرگی است. با یک مسئله خیلی ساده مواجه نیستیم که راهکار تکخطی داشته باشد.
حل ناترازی بنزین پیچیده است و نیاز دارد ما ادغام و ترکیبی از سیاستهای قیمتی و غیرغیمتی را استفاده کنیم. این دو هم بدون هم اثرگذاری و کارایی ندارد. یعنی شما نمیتوانید بگویید قیمت بنزین را مثلاً ۲۰ هزار تومانمیکنم، مشکل ناترازی بنزین حل میشود و درآمدزایی ارزی برای کشور ایجاد میشود. نه، این غلط است. تجربه آبان ۹۸ نشان داد که شما اگر قیمت را سه برابر هم کنید، هیچ تأثیری روی بحث روند رشد مصرف بنزین ندارد، چون بنزین را خودروها مصرف میکنند و بحث سیاستهای غیرقیمتی هم بدون سیاستهای قیمتی جلو نمیرود؛ یعنی شما نمیتوانید بگویید روی قیمت فعلی ثابت هستم، با یک سری سیاستهای غیرقیمتی مثلاً جایگاهها، کار سوختها را محدود میکنم، مثلاً سوخت جایگزین میخواهم توسعه بدهم سیانجی جلو برود.
این هم جواب نمیدهد. درست آن این است که یک سری برنامهداریم، بگویید سیاستهای غیرقیمتی و از آن سیاستهای قیمتی استفاده کنید که مردم را به سمت توسعه سبد سوخت یا بهبود سبد سوخت حرکت بدهیم.
من باید یک سری راهکارها و یک سری راههای دیگر برای آنها باز بگذارم با شرایط بهتر، با هزینههای کمتر، بعد حالا اگر اصلاح قیمت بنزینی هم میخواهم انجام بدهم این نقش هدایتکننده داشته باشد. مثلاً انتقاد میکنند که چرا سبد سوخت ما متنوع نیست، چرا سوختهای دیگری وجود ندارد؟ چون ان قدر قیمت بنزین در کشور ارزان است که دیگر نمیصرف اصلاً ما بخواهیم سوختهای جایگزین دیگری را وارد سبد سوخت کنیم. مثلاً همین الان صنعت سیانجی ما، حدود ۲۵ میلیون متر مکعب در روز، معادل ۲۵ میلیون لیتر بنزین در روز ظرفیت دارد که از مصرف بنزین به گاز طبیعی شیفت پیدا کند منتها اتفاق نمیافتد چون هم قیمت بنزین و هم قیمت سیانجی، هر دو، ارزان هستند. خیلی هم ارزان هستند. میگویم ارزان از این جهت که یک درصد یا دو درصد از کل سبد هزینه خانوارها هستند.
طرف میگوید همین بنزین را مصرف میکنم. چه کاری است که بروم مثلاً گازسوز کنم یا مثلاً بروم سمت الپیجی یا سوختهای دیگر. البته این وسط یک سری ناکارآمدیها هم وجود دارد. میشود کمی ظرفیت را فعالتر کرد. ولی به طور کلی با این قیمتها راهکارهای غیرقیمتی مثل سوختهای جایگزین هم جواب نمیدهد.
تجربه موفق هدفمندی یارانهها در مدریت انرژی
ما یک تجربه خوبی که در دولت نهم و دهم داریم. سال ۸۹ که اصلاح قیمتها اتفاق افتاد این بود که بسترهای غیرقیمتی آن ایجاد شده بود، یعنی توسعه حمل و نقل عموم و زیرساختهای سیانجی را رخ داده بود و بعد گام به گام، هدفمندی انجام میدهید، سهمیه بنزین ایجاد میکنید، کارت سوخت را میدهبد و یعد بحث راهکارهای قیمتی جواب میدهد. سوخت جایگزین سیانجی چه زمانی توسعه پیدا کرد؟ از تقریباً صفر به ۲۰ میلیون متر مکعب در روز رسید. در همان بازه زمانی ۸ ساله دولت نهم و دهم. که همزمان سیاستهای قیمتی و غیرقیمتی با همدیگر اجرا شد.
یک اتفاق بدی هم افتاده و آن این است که ما به آبان ۹۸ میگوییم سیاست قیمتی اجرا شده است. اصلاً در آبان ۹۸ سیاستی اجرایی نشد: یعنی همین طوری قیمت بنزین بدون هیچ برنامهریزیای سه برابر شد.ما ابزارهای قیمتی متنوعی داریم در حوزه حتی همین بنزین که بخواهیم اصلاح قیمت را با هدف کارایی سیاستهای غیرقیمتی و با هدف کاهش هزینه خانوار در نهایت اجرایی کنیم. همین الآن اگر مردم را به استفاده از سیانجی به جای بنزین سوق دهید، هزینههای آنها پایینتر میآید. چون سیانجی ارزانتر از بنزین است و از طرفی درآمدزایی کشور بالا میرود یعنی ارز وارد کشور میشود یا مانع از ارزبری خواهد شد.
ما مدلهای مختلفی روی بحث سیاست قیمتی بنزین داریم. مثلاً همین بحث بازار انرژی یا موضوع سهمیه سوم. الان ما در گاز که میخواهیم قیمت انرژی را اصلاح کنیم چکار میکنیم؟ میگوییم دو، سه دهک بالای جامعه که دو سه پله پایانی مصرف گاز هستند، پرمصرفاند. اینها همه اکثراً مرفع و جزء دهکهای بالای جامعه هستند. ما بیاییم سیاست قیمتی را روی این افرادی که پرمصرف متمرکز کنیم. در بنزین هم میشود چنین کاری کرد. خیلی راحت است.
ثروتمندان؛ منتفعان اصلی یارانه انرژی
بگویید بر فرض الآن ناترازیای که داریم (مرکز آمار هم گزارش آن را منتشر کرده است) روی آن دو سه دهک بالای جامعه است که چند تا ماشین دارند و بنزین مصرف میکنند، بنزین زیادی را مصرف میکنند و ناترازی ایجاد میشود. چه اشکالی دارد شما سهمیه سوم ایجاد کنید و با تمرکز به آن دهکهای بالای جامعه اینطوری نباشد که اگر سه میلیارد دلار ما ارزبری داریم و کسری بودجه ایجاد میکند و این کسری بودجه تورم ایجاد میکند، تورم از جیب دهکهای پایین جامعه برداشته میشودِ چرا باید هزینه مصرف بنزین آن بالاییها از جیب دهکهای پایین گرفته شود؟ چون چنین تصوری هم وجود دارد که میگویند اگر قیمتهای فعلی تثبیت شود، دست به قیمت نگذاریم، تورم دیگر ایجاد نمیشود.
حالا انواع تورم. انتظاری یا غیرانتظاری. اینطور نیست. شما همین الآن داری ۳ میلیارد دلار بنزین یا وارد یا تهاتر میکنید یا به هر نوع دیگر عدمالنفع دارید. از آن طرف ۲۰ میلیارد دلار بحث عدمالنفع گازی است. ناترازی گاز هم داریم. همه اینها به کسری بودجه تأمین میشود، همین اینها خلق پول میکند، در نهایت با روشهای مختلفی این هزینه به دهکهای پایین جامعه برمیگردد.
یعنی اصلاً اینطور نیست که بگوییم با این قیمتهای فعلی، با همین روندهای فعلی اصلاً تورمی نیست. اتفاقاً الآن به شما میگویم در این سازوکاری که عرض کردم، دهکهای بالای جامعه بیشترین انتفاع را از رانت انرژی دارند، از طرف دیگر با مصرف غیربهینهشان تورم را به دهکهای پایین جامعه هم تحمیل میکنند. اما حالا راهکار چیست؟ راهکار داشتن برنامه جامع است. مردم هم به هر حال حق دارند. اگر با مدل آبان ۹۸ در نظر بگیریم یعنی بخواهید قیمت بنزین را بالا ببرید، باید توجه داشته باشید که باید اصلاح را از خود شروع کنید. این به مردم ارتباط ندارد که خودروهای ایرانی دو، سه برابر استاندارد جهانی دارند بنزین مصرف کنند. شما باید اول آن مسیر را اصلاح کنید یعنی برای اینکه اعتماد مردم را جلب کنید، باید راهکارهای غیرقیمتی، اول شروع شود و اصلاً ذیل یک برنامه جامع این سیاستهای قیمتی بخواهد پیگیری شود. این قضیه راهکار تک خطیای هم ندارد.
سالانه تنها ۷ هزار خودرو اسقاط میشود
سالی ۱۰ تا ۱۵ میلیون لیتر بنزین روی ناترازی ما میرود: یعنی تقریباً سالی ۳ میلیارد دلار. نمیتوان گفت که اگر ما یک میلیون خودروی باکیفیت وارد کنیم، مصرف ۱۵ میلیون افزایش نمییابد؛ نه، اینطور نیست. شما یک میلیون خودرو با استاندارد جهانی هم وارد کنید، نهایتاً این ۱۵ میلیون لیتر ناترازیای که در سال اضافه میشود را ۱۰ میلیون لیتر میکنید. تازه اگر یک میلیون خودرو وارد کنید و راهکار غیرقیمتی است. راهکا دیگر که مطرح میکنند این است مثلا اسقاط خودرو انجام بدهید. ۱۰۰ هزار خودرو در سال اسقاط انجام بدهید تا مشکل حل میشود. نه، اینطور نیست. ایدهآل این است که صد هزار خودرو در سال اسقاط کنید× سالی نیم میلیون لیتر ناترازی ما از بین میرود.
یعنی با یک راهکار تک خطی مشکلی حل نمیشود، چون بعضاً خیلی ساده نگاه میکنند. یا میگویند چرا پالایشگاه نمیسازید؟ چرا تولید بنزین را بالا نمیبرید؟ به جای اینکه به مردم فشار بیاورید بروید تولید بنزین را بالا ببرید. خب بخواهید یک پالایشگاه ۳۰۰ هزار بشکهای احداث کنید ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد. چقدر به تولید بنزین اضافه میکند؟ بعد از ۱۰ سال ۷ تا ۱۰ میلیون لیتر به تولید بنزین اضافه میکند. این هم راهکار نیست.
برای مدیریت انرژی به یک برنامه جامع نیاز داریم
ولی اگر بحث توسعه سیانجی، توسعه الپیجی، سوختهای جایگزین و توسعه حمل و نقل عمومی را وارد یک برنامه جامع کنیم، آن موقع شاید بتوانیم. باز تأکید میکنم اگر سیاستهای قیمتی نه شوکدرمانی، وارد این قضیه شود ممکن است بشود برای این مشکل ناترازی بنزین برنامهریزی کرد که حل شود، ولی اگر شما یک برنامه روی میز نیاورید، یک برنامه جامعهای که هدفگذاریهای آن مشخص است، یک لبه اقتصاد کلان دارد، قطعاً سیاستهای حمایتی هم ذیل آن باید تعریف شود. قطعاً این موضوعاتی که گفتند مثلاً بحث نرخ ارز و این چالشهایی که ایجاد میکند، باید در آن در نظر گرفته شود، حساسیتهای آن سنجیده شود.
حتماً باید به زیردهکهای جامعه در آن توجه شود، حتماً باید وزن راهکارهای غیرقیمتی وزن بالایی در آن باشد. اگر اجرا نشود به شوکدرمانی میرسیم، یعنی الآن ۳ میلیارد دلار ارزبری برای کشور دارد، سال بعدی میشود ۶ میلیارد دلار خواهد شد، تا جایی جلو میرویم که دیگر دولت درآمدی ندارد که بخواهد صرف واردات بنزین کند. تجربه هم ثابت کرده شوکدرمانی هم برای یک مدت کوتاهی مشکل دولت را از طریق کسری بودجه جبران میکند، دو مرتبه بعد هم شوکدرمانی شد اما ناترازی بنزین مدام پشتسر هم تکرار میشود.
افزایش قیمت یا شوکدرمانی راهکار نیست
سؤال این است که راهکار چیست یعنی دولت یا حکمران برای حل مشکل ناترازی چه برنامهای باید اجرا کند؟ صرفاً افزایش قیمت یا شوکدرمانی و یا تثبیت قیمت راهکار نیست و باید یک برنامهریزی دقیقی داشته باشید. اگر میخواهیم یک سیاست قیمتی یا غیرقیمتی که مکمل همدیگر هستند، را اجرایی کنیم باید تمام محاسبات را انجام بدهیم، حتی زیردهکها را هم بررسی کنیم. در آبان ۹۸ اتفاقی که افتاد این بود که شاید در ظاهر اصلاح قیمت بنزین بود اما اگر اثرات انتظاری آن را هم حذف کنیم، شاید اصلاح قیمت برای برخی از دهکها مثلاً دهک سوم بود؛ بر فرض بگوییم خوب بوده است اما آنهایی که خودرو نداشتهاند درآمدشان بیشتر بالا رفته است، ولی یک سری زیردهکهایی در این دهکها بودند که آنها اتفاقاً حاشیه شهر زندگی میکنند و به ضرر آنها شد. وقتی از برنامه جامع سحن میگوییم یعنی آن قدر دقیق نگاه کنید که تک تک این زیردهکها، تکتک اقشار، تکتک بازیگرها را در این برنامه جامع ببینید و محاسبه کنید؛ پس دقیقاً کار حکمران این است که برنامه جامع را تدوین کند.
عنوان شد که اگر قیمت بنزین تثبیت شود و اصلاح نشود باز هم تورم به مردم تحمیل میشود که درست است؛ یعنی در شرایط فعلی چه قیمت را تثبیت کنیم و چه شوکدرمانی انجام دهیم، در نهایت تورم آن به دهکهای پایین جامعه برخورد میکند و اصلاً این حرف ما این است که این بحث تثبیت قیمت در شرایط فعلی یا شوکدرمانی دو روی یک سکه هستند؛ این چرخه و دور باطل را یک برنامه جامع میتواند عوض کند؛ زیرا با واردات بنزین، کسری بودجه تحمیل میشود و هزینه ارزبری ایجاد میشود تا به شوکدرمانی میرسیم. اینجا نگوییم که یک جریان به دنبال تثبیت و جریان دیگری به دنبال شوکدرمانی است، زیرا هر دو با هم یک جریان هستند که این چرخه باطل را ایجاد کردهاند.
حکمرانی انرژی نیامند تحول
بنابراین باید یک برنامه جامع برای ناترازی انرژی داشته باشیم؛ البته بعضاً گفته میشود برای بهینهسازی مصرف سوخت پول نداریم و نیست یا اینکه پول از کجا بیاوریم. همه این پولها نقد است و فقط کافی است که احیاء کنید. الآن حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب در روز متقاضی گاز داریم. این ۲۰ میلیارد دلار به کشور عدم النفع وارد میکند. آیا خود دولت که دارد در نیروگاهها گازوئیل میسوزاند، ذینفع این قضیه نیست که بخواهد این بهینهسازی را انجام دهد که صادرات مثلاً گازوئیل و مازوت داشته باشد و پول صادرات آن را در بحث بهینهسازی مصرف سوخت هزینه کند؛ از صرفهجویی میتوان ارزآوری کرد و آن را برای بهینه سازی مصرف سرمایهگذاری کنید.
فقط یک تقدم و تأخر زمانی دارد که آن هم با مدلهای مالی مختلف قابل حل است و حکمران برای بهینهسازی مصرف سوخت نیاز به جیب پر پول ندارد. پول آن آماده است مثلا همین بنزین. با واردات سه میلیارد دلار باید عدم النفع بدهیم یا تهاتر میکنیم، یک بخشی از پول آن صرف توسعه حمل و نقل عمومی شود. پس این گزاره که بگوییم تحریم هستیم و منابع مالی نیست که بهینهسازی مصرف سوخت جلو برود، صحیح نیست. مشکل بهینهسازی مصرف سوخت یک مشکل ساختاری در حکمرانی انرژی است، یعنی چون بحث بهینهسازی یک بحث فرادستگاهی و فراوزارتخانهای است، کسی را نداریم که بخواهد همه وزارتخانهها را ذیل یک برنامه جامع تجمیع و مدل ایجاد کند و در حقیقت وارد مرحله اجرا شود. هر وزارتخانهای یک گوشه کار را دارد و به موضوع نگاه میکند. ضمن اینکه اصلاً وزارتخانههای نفت و نیرو، یک وزارتخانه تولیدی هستند و اصلاً کاری به بحث مصرف ندارند و حتی مسئولیتی برای آنها تعریف نشده است.
الآن شرکت بهینهسازی مصرف سوخت، ذیل شرکت ملی نفت و وزارت نفت است اما شرکت ملی نفت کاملاً یک شرکت تولیدی است؛ یعنی کارش این است که میادین نفتی و میادین گازی را توسعه دهد و تولید نفت و گاز را بالا ببرد و مثلاً بهینهسازی مصرف سوخت اولویت چندم این شرکت میخواهد باشد.پس مشکل کاملاً مشکل ساختار حکمرانی انرژی است و منابع مالی در بحث بهینهسازی مصرف سوخت بیشتر یک آدرس غلط است که ما کمبود منابع مالی در این قضیه داریم.